پسرک تنها

ساخت وبلاگ

نگرانی...

وقتی شب ها دیر به خانه می آمدم

مادرم چشم براه و نگران نشسته بود

حتی اگر ساعت 4 یا 5 صبح بود

موبایل که آمد کمی اوضاع بهتر شد

ولی همچنان نگران بود با اینکه زنگ میزد

من چکار کنم؟

هیچ خبری از تو ندارم

فقط نگرانم...

تازه میفهمم حال مادرم را

پسرک تنها...
ما را در سایت پسرک تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtanhayetanha13878 بازدید : 109 تاريخ : پنجشنبه 1 تير 1396 ساعت: 1:16

دل نوشته های تنی که در میان تن ها تنهاست
گاه می خندد و گاه می گرید
اما نه به خاطر سختیها بلکه به خاطر آرزوهایی که از آنها دور افتاده است.
درد را دوست دارد و دردمندان را بیشتر... پسرک تنها...
ما را در سایت پسرک تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtanhayetanha13878 بازدید : 114 تاريخ : پنجشنبه 1 تير 1396 ساعت: 1:16